طراحان گرافیکی
طراحی گرافیکی، اصطلاحی است که برای یکی از حرفههای هنری خاص به کار میرود.
در مجموع میتوانیم، صفات و ویژگیهای این هنر را شامل موارد زیر بدانیم:
- طراحی حروف، کلمه، نقش و نما
- بهرهگیری خاص از خط- نقاشی
- تصویرسازی از طریق چیدمان هنری و با الهام از خلاقیتهای فردی
- و عکاسی، پردازش عکس با الهام از خلاقیت و جنبههای هنر که به هنگام چاپ عکس اتفاق میافتد.
دامنه و عمق این هنر، فقط محدود به جنبههای فوق نیست. امروزه سطح حضور این هنر به بسیاری از فضاهای حرفهای نیز کشانده شده است. به مفهوم دیگر، بازار این هنر، بازاری پر رونق است.
بازار این هنر، در حوزه آموزش نیز پر جاذبه است هم در عرصه این هنر و هم در تقاضا. از هنرستانها گرفته تا مؤسسههای آموزش عالی هنر و دانشگاهها.
گفته میشود که برای اولین بار این اصطلاح را «ویلیام ادیسون دیگینز» در سال 1922 میلادی به کار برده است. با این همه، بر بام و اوج نشستن آن به زمان پس از جنگ جهانی دوم باز میگردد، یعنی از 1945 میلادی به بعد.
این هنر، هدفهای متعددی را دنبال میکند، اما یکی از قطعی ترین این هدف، همانا، ایجاد زمینه و وسیله و امکان برای برقراری ارتباط بصری است. به مفهوم دیگر انتقال پیام معنایی و مفهومی از طریق شکل بر بستر بصر و نگاه.
به عنوان مثال، جای پای یک حیوان بر برف و در یک روز برفی و در میان سپیدی غالب بر محیط، با مخاطب خود و از طریق «نشانههای بصری» ارتباط برقرار میکند.
راستی، اگر شما با چنین طرحی مواجه شوید: چه احساسی خواهید داشت و از این احساس، به چه درکی خواهید رسید؟
این هنر که از بابت آن یک حرفه و یک بازار کار حرفهای پا گرفته است، به عنوان یک تخصص مطرح و شناخته شده است. پس طراحی گرافیکی، فردی متخصص در این حوزه هنری- حرفهای است. تخصص چنین فردی عبارت است از مهندسی چیدمان عناصر بصری برای رساندن پیام معنایی و مفهومی به مخاطبان.
یکی دیگر از کاربردهای اساسی این هنر، بهره برداری در صنعت چاپ برای تولید پوستر و عکسهای گرافیکی است. پوستر و عکسهایی بدیع که انتظار است تا پیامی را به اطلاع مخاطبان برسانند.
پوسترها بخش ویژهای از انعکاس طرحهای گرافیکی را تشکیل میدهند. پوستر برای فیلم، تئاتر، مسابقات ورزشی و سایر جنبههای اجتماعی که به نوبه خود حامل بارهای هنری بسیاری برای «تصویرسازی» هستند.
هویت بصری قابل تشخیص برای شرکتها، بانکها، مؤسسههای علمی و پژوهشی، دانشگاهها، کارخانهها، بخش دیگری از دامنه حضور هنر گرافیک را نشان میدهد. برای مشاهده چنین دامنه حضوری از هنر گرافیک، کافی است تا در شهر گشت و گذاری داشته باشیم و با دیدن تابلوها، پوسترها و دیوار نقاشیها، رد و نشانهای هنر گرافیک را به طور کامل احساس کنیم.
به طور کلی طراحی گرافیک در برگیرندهی نوعی زبان است. اسم این زبان را میتوان زبان اشاره و نشانه و نمایه گذاشت. این زبان دستور زبان مشخصی ندارد. الفبا و کلمات و ترکیبات کلامی آن پیوسته در حال گسترش و زادن و زادهشدن هستند. در این فضای هنری هر فرد به مثابه یک دستور زبان، یک مجموعه لغات تازه و یک دایره المعارف است.
اما و با توجه به زوایای گسترده این زبان، باید گفته شود که ما زمانی میتوانیم یک اثر گرافیکی را به درستی درک کنیم که بتوانیم زبان آن را بفهمیم و دانش هنری آن را بشناسیم.
اقدام به جا و شایسته مدیریت شهری در ایجاد خانههای IT و استقرار کانون طراحی گرافیکی، راهبردی برای نشر این فرهنگ در جامعه و امکانی برای فراگیری زبان این هنر است. بدون شک، وجود چنین کانونی در قلب محلات، به مفهوم استقرار مدرسهای برای آموزش هنر گرافیک و نشر زبان و ادبیات این هنر گرانقدر است.
اقدامی که به موجب آن، انگیزه برای حضور جوانان و آزمودن استعداد خود در فضای این هنر، فراهم خواهد شد. به طور قطع این کانونها، امکانی را فراهم خواهند ساخت تا دسترسی به این هدفها فراهم آید:
- معرفی این هنر ناب به جامعه و در فضای گسترده شهری
- ایجاد فضا برای شکلگیری و نمود استعدادهای جدید
- ایجاد زمینههای آشنایی اولیه برای دانشآموزان تا برای انتخاب رشتههای هنری و تحصیل در دانشگاه، بر اهمیت و ارزش این هنر آگاهی یابند و با علم و استدلال منطقی و انگیزه این رشته را برگزینند.
- فراگیر ساختن و آموزش این زبان به جامعه و در سطحی عمومی که امکان درک و فهم طرحهای گرافیکی را برای مردم فراهم میسازد.
مجموعه عوامل فوق، همه فرصتی برای غنیسازی محیطهای اجتماعی و شهری است که به اهتمام مدیریت شهری و با تأکید بر فضای محلات ایجاد شده است. وجود کانونهایی از این دست، قابلیتی قابل توجه برای شکل دادن به عناصر اجتماعی محلات تلقی میشود. فرصتی برای غنیسازی فرصتهای فراغت شهروندان